هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت شصت و نهم :
_نتونستم.
_ممنونم!
این را گفت و اشکهایش را پس زد. هر چند که باز هم چشمانش پیوسته پر و خالی میشدند، اما اینبار تلاش بیشتری برای تسلط بر خود کرد. لحن مهران آرامتر از همیشه بود.
_تموم تلاشمو میکنم که پیداش کنم تانیا. نمیدونم چطوری؛ اما بهت قول میدم که حتی یک لحظه هم ناامید نشم. ازت میخوام که تو هم ناامید نشی. دوباره به زندگی برگردی و خودتو برای تغییر شرایط آماده کنی!
م
00من احساس میکنم آرسینم دنبال انتقام پدرومادرش هست ،چی میشد اگه تانیا اینارو بهم معرفی میکرد تاباهم همکاری کنن